آناهیتاآناهیتا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

آناهیتا فرشته آسمونی ما

19ماهگی

         خداوندا تو را سپاس بخاطر حس عاشقانه لبریز از احساس.حس پاک و خالصانه حس مادری دختر نازنین وشیرینم الان 19 ماهشه و روزهای خوبی رو در کنار همدیگه میگذرونیم  مرسی ازت که تو زندگیمون هستی نور و چراغ خونه وجودت امید و آرامشه این خونه هستش من و بابایی عاشقتیم دختر کوچولوی خودم خوشکلم  بزار از کارهای این ماهت بگم میدونی اینروزها سعی میکنی همه کارهای مامان رو تکرار کنی مثلا وقتی توی آشپزخونه هستم میای و فندک میگیری سمت اجاق که روشنش کنی که این بسیار این کار خطرناکیه.مدام تو دست و پام میای شیشه ادویه هارو میندازی بعد یخچال رو باز میکنی.منظورتو کاملا بهم میفهمونی که چی میخوای م...
21 خرداد 1393

دختر داشتن

دختر داشتن یعنی کمدی پر از دامن های رنگی چین چینی دختر داشتن یعنی اتاقی پر از عروسکای ریز و درشت که هروقت میری تو اتاق یه تیکه اش بره زیر پات و نفست ببره دختر داشتن یعنی یه میز توالت صورتی پر از کش های رنگی رنگی دختر داشتن یعنی رنگ زندگیت صورتی و بنفش دختر داشتن یعنی پچ پچ های آخر شب مادر و دختری توی یه تخت کوچیک صورتی دختر داشتن یعنی لاک های رنگی یعنی تتوهای براق روی دست و بازو   ازت ممنونم که دخترم شدی آناهیتا جون   دختر داشتن یعنی عشق در یک کلام تانو شیمرت هم رسید واست سفارش داده بودم.وقتی واست زدم اولش دوست نداشتی و ازش ترسیده بودی و میرفتی جلوی آینه و میگفتی د...
19 خرداد 1393

18ماهگی یکدونه

  به لطف پروردگارمان دستانمان همیشه جایگاه امنی برای توست تا همیشه در آرامش همچون فرشته ها از اعماق وجودت بخند همه هستی و زندگیم18ماهگردت رو بهت تبریک میگم چقدر تو زود داری بزرگ میشی و من عاشقترت میشم ولی دلمم واسه ماههایی که گذشت تنگ میشه.چقدر باهم خاطره ساختیم کلی باهم  بازی کردیم.رقصیدیم.خوندیم  چقدر یاد دادن به تو برای من شیرینه و واقعا لذت بردم.مامانی منو ببخش اگر تو ماههایی که گذشت سرت دادی زدم یا باصدای بلند بهت گفتم بشین دست نزن.اگر بی حوصله بودم منو ببخش.مامان یه روز خوب میشه و میشه همون مامانه مورد علاقت نفسم.واکسن 18ماهگیتو هم توی این ماه زدی و چقدرهم دردناک بود و دوروز نتونستی پاهاتو تکون بدی تب ...
19 خرداد 1393

جوجوک نازم بازی

صدای قدمهایت را که میشنوم تمام صداها در ذهنم بی معنا جلوه میکنند نازنینم دنیا ادامه لبخند توست...عکسهایی از یروز دیگه پارک و بازی                                                آخ جون  وسط یه عالمه توپ یا گول( توپ)     مامان دورت بگرده  فدای این خوشحالی کردنت جیگر طلا:       ...
18 خرداد 1393

نوروز93

نوروز93 مثل برق گدشت.امسال دومین نوروزی هستش که فرشته آسمونمون کنارهفت سین زندگیمون نشسته.بوسیدن دختر ناز مون  یادآور برکت و رحمت خداوند ایزد که همیشه شکرگذارش هستیم.خداجون دوستت دارم که آنارو بهم دادی درسالی که گذشت باوجود این نعمت و برکت و امیدم تونستم بایستم و مقاومت کنم دربرابر ترسام .انشالله سال خوب همرا با شادی و خوشی برای فسقلیمون باشه دخترعزیزم دومین عیدت مبارک   آناهیتا نفسم کنار سفره هفت سین 17ماهه هستی و کلی خوشحالی میکردی و نمیزاشتی درست و حسابی چیده بشه و همش دور قرآن کریم بودی نمیدونم چرا.فقط میدونم  صورتت برق و نور عجیبی داده بود به هفت سین امسال باز.چون پارسال نوروز92 ...
17 خرداد 1393

16ماهگی آنا

سلام نازگلم ،شیرینی زندگیم ،شانزده ماه گذشت از روزی که اومدی و به خونمون مهربونی آوردی . و چه زود گذشت انگار همین دیروز بود که من بیصبرانه انتظار می کشیدم بیای و به زندگیمون عشق بیاری.تو اومدی و با دستای کوچیکت هدیه کردی به من دنیای زیبای مادر بودن رو .من دارم می بینم قد کشیدنت رو خانم شدنت رو و این لذت بخش ترین چیز دنیاس  بانمک یکدونه مامان16ماهگیت مبارک   خیلی کنجکاوی میکنی توی وسایل مامان و هرچیزی رو میگی بده و سریع میگیری و فرار میکنی .لوازم آرایش و گیره مویی همه چیزو میزنی به مو و صورتت.پفک رو میگی پوپو و علاقه داری بخوری ولی ضرر داره و شما زیر2سال هستی. فدای این شیشه خوردنت میگی نینه و بعد از خورد...
16 خرداد 1393

وروجک مامانی

چقدر دنیای بچه ها شاد و زیباست!چقدر زود خوشحال میشن و چقدر از خوشحالیشون لذت میبرن.انگار کل دنیا مال ایناست..کاشکی می شد ماهم دوبار بچه بشیم،کاش! بعضی روزا خوشکله مامان باهم به پارک میریم.اول از همه شیرجه میری وسط یه عالمه توپ و خوشحالی میکنی و بعد از اون با همون قدمهایی که نو بود کنار میز و صندلی که مدادرنگی و کاغذ گذاشتن  واسه نقاشی کشیدن،مینشستی و خط خطی میکردی ورقی رو که بهت  میدادم.باورم نمیشد که تو نازگلم مدادو با دست چپ میگرفتی و میگفتی داییی:یعنی دایره...                            &n...
15 خرداد 1393

چندعکس با دخترای خوشمل دیگه

 عایشه خوشکل و آناهیتا ناناز                              غزل و نهال گلی                                 آنا کوچولو و شکر خانوما:                             سنا دختر دایی:                  &n...
14 خرداد 1393

عکس2

دختر کوچولوی مامان چند عکس از آتلیه شماست..  دلم هرروز برای روزای گذشته تنگ میشه  انگار همین دیروز بود تو بیمارستان تازه یک ساعت بود صدات زدم دختر نازم.9ماه تو شکم مامان که بودی همیشه باهات حرف میزدم،کلی شعر و ترانه میخوندم و کلی قربونت میرفتم.تو هم همیشه جواب منو میدادی با همون صدای ضعیف،قلبم از جا کنده میشد. چقدر اون لحظه رو دوست دارم بهترین روز زندگیم بود...                   خوشکله مامان گل آفتاب گردون شده           آنا و بابایی               &n...
14 خرداد 1393