18ماهگی یکدونه

 به لطف پروردگارمان دستانمان همیشه جایگاه امنی برای توست تا همیشه در آرامش همچون فرشته ها از اعماق وجودت بخند

همه هستی و زندگیم18ماهگردت رو بهت تبریک میگم چقدر تو زود داری بزرگ میشی و من عاشقترت میشم ولی دلمم واسه ماههایی که گذشت تنگ میشه.چقدر باهم خاطره ساختیم کلی باهم  بازی کردیم.رقصیدیم.خوندیم  چقدر یاد دادن به تو برای من شیرینه و واقعا لذت بردم.مامانی منو ببخش اگر تو ماههایی که گذشت سرت دادی زدم یا باصدای بلند بهت گفتم بشین دست نزن.اگر بی حوصله بودم منو ببخش.مامان یه روز خوب میشه و میشه همون مامانه مورد علاقت نفسم.واکسن 18ماهگیتو هم توی این ماه زدی و چقدرهم دردناک بود و دوروز نتونستی پاهاتو تکون بدی تب هم کردی خلاصه کلی دلمون واست سوخت

عاشقانه هایم تمامی ندارد...زیرا تو بهترین اتفاق زندگیم هستی آناهیتا جان

دختر خوش خنده و شیرینم دیگه کلی کلمه میگی و خیلی تمیز و به دقت کارات رو انجام میدی.خیلی به خودت و لباسی که میپوشی اهمیت میدی و کلا خیلی ماه شدی..خیلی با اطرافیان ارتباط برقرار میکنی مثلا خونه مادرجون که میریم با دایی علی یجوره خاصی صمیمی هستی و تا میای میری تو اتاقش و میگی دایی و میشینی روی تختش و اونم واست باموبایلش ویدئو شاد میزاره و باهات کلی بازی میکنه.به خاله هم یجوردیگه علاقه و ارتباط داری بقول خودت قا قا.و مادرجون هم که خودش یه عشق و دنیایی هستید باهم. چندروزه یادگرفتی *ما دون* صداش میکنی.خیلی خوردنی میشی.هرچیزی که من نزارم برداری از اون میگیری و کلا باهاش ارتباط عشقولانه ای داری.بهت غذا میده،میوه رنده میکنه واست و خیلی ازت مراقبت میکنه.خیلی به من کمک میکنه مخصوصا روزایی که مامان کار داره و تو پیشش میمونی.

بابایی هم که یه دنیایی واسش  خیلی دوستت داره.تو هم نازمیکنی واسش،توی خونه اون که باشه تو کنارش داری بازی میکنی یا روی شکمش میشینی.

 دختر نانازم داشتم ازت عکس میگرفتم  بابا هم تورو میخندوند پشت صحنه، عاشق این لباستم عمه آزی از کالیفرنیا سوقاتی واست گرفتش:

فدای این خنده شیرینت امیدواره همیشه روی لبانت باشه عروسک

این تاپ و شلوار رو با یه پیراهن که الان عکسشونو میزارم واست باهم خریدم کلی خوشحالی کردی و پیراهنه گل گلیتو همیشه میاری میدی من میگی* گیش پوش* یعنی بگیر بپوشونم:

تازگیا یاد گرفتی بوس میدی و بوس میکنی و میگی اووومووووا

بستنی خورون آنا و دور دهان