آناهیتاآناهیتا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

آناهیتا فرشته آسمونی ما

گفته هایی از مامان واسه دختر کوچولوش

1393/3/8 3:54
نویسنده : مامان مهناز
184 بازدید
اشتراک گذاری

دختر کوچولوی من جونم واست بگه هدفم از درست کردن این وبلاگ ثبت عکسها و وقایع مهم زندگیته که بدونی چقدر واسم باارزش هستن و میخوام هیچ وقت فراموشم نشه.من توی چندماهگیت با نی نی وبلاگ آشنا شدم و دیدم فضای مختص به همین موضوعه.انشالله که بتونم زودبه زود بیام و روزهای زندگیتو به روایت تصویر واست بزارم

جیگر مامان

آناهیتا جانم میدونی چقدر همه به من و بابایی کمک کردن وقتی که تو بدنیا اومدی!مادر جون(مامان من) کلی ازت مراقبت کرد شب تا صبح بیدار بودیم .تو روز میخوابیدی و مادر جون هرلحظه کنارمون بود.

 درکل دختر آروم و خوبی بودی هر موقع که شیر می خواستی فقط آروم آروم صدا می دادی و گاهی گریه می کردی با این حال چون شبا هر دو ساعت یه بار بیدار می شدی ولی از حدود بیست روزگی کولیک نوزادی شروع شد ساعت 12:30 که می شد گریه های ممتد که اصلا آروم نمی شد علی رغم میلم چون شیشه شیر بهت میدادم دیگه بیشتر اذیت میشدی. گاهی شبا هم نمی دونم چی می شد که دختر گلم خوابش نمی برد، همش تو بغلم می گرفتم و راه می ر فتم تا شاید بخوابی، اینقدر خسته می شدم که نگو، بالاخره ساعت 4 گاهی 5 به زور می خوابیدی

لباسای اولیه و وسایل بهداشتی رو همشو عمه و مادرجون(مامان بابا)واست خریدن همون روز که بدنیا اومدی بابایی یه چمدون آورد و گفت همش ماله آناهیتا خانومه از آمریکا واسش اومده ما بادیدن اون همه لباسای صورتی و رنگارنگ ذوق کرده بودیم اون کفشای کوچولوت که خودت دوست داری و اون عروسک که واست فرستاده بودن رو بابایی آورد بیمارستان و کنار تختت گذاشت.جا داره از همه تشکر کنیم واسه هدیه هایی که واسه دخمل قشنگمون

فرستادن.

 کمد لباسای فندق خانم:

کمدلباس عروسک ما

کفشها و جوراب و تل موی جوجه کوچولوی خوشکلم

کفش فندوق خانوم

     کفش شماره 1 زندگیتniniweblog.com

ملوسک شوز

اتاق آناهیتا جونی عشق مامان اینجا اتاقت هنوز فرش نشده بعد کاملترین عکسشو میزارم واست.

my room

anahita room

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)